باور کنید ما هم عاشق سپاهانیم....
کابوس بیپایان یا واقعیت تلخ؛ مسئله ایناست!
به گزارش پایگاه خبری ذرهبین ورزش، در سالی که گذشت، تراکتور تبریز با سرمایهگذاری عاقلانه و جذب ستارگان، پیشرفت چشمگیری را تجربه کرد. اسکوچیچ با در اختیار داشتن بازیکنانی همچون بیرانوند، ترابی، اسماعیلیفر و ... در سال جاری به یکی از قدرتهای بلامنازع فوتبال ایران تبدیل شد.
در روزهایی که تیم ملی ایران با اسکوچیچ یکی از سریعترین صعودهای تاریخش به جام جهانی را تجربه میکرد، موجی از تردید، تخریب و بیاعتمادی از سوی برخی بازیکنان ملیپوش، رسانهها و حلقه مدیریتی جدید فدراسیون، او را نشانه گرفت. اسکوچیچ با شخصیت آرام نه وارد حاشیه شد و نه زبان به شکایت گشود، اما درد حذف ناعادلانهاش را در دل نگه داشت تا روزی که با عمل، نه حرف، پاسخ دهد.
اسکوچیچ با بازگشت به ایران، تیمی را تحویل گرفت که همیشه تشنه قهرمانی بود ولی به آن نمیرسید. او با دانش، آرامش و انگیزهای درونی که از حذف ناعادلانهاش نشأت میگرفت، تراکتور را ساخت، شخصیت داد و فوتبال را به تبریز برگرداند. قهرمانی تراکتور، فقط یک جام نیست؛ بیانیهای است از سوی اسکوچیچ، برای تمام آنان که روزی وی را باور نکردند.
مقایسه این وضعیت با فوتبال اصفهان، نشان از شکاف عمیقی دارد که روز به روز در حال افزایش است. به علاوه اینکه در سالهای اخیر عملاً ورودی سپاهان به سوی چهرهها و نامهای بزرگ بسته شده و سطح نیمکت سپاهان به افرادی مثل مورایس و کارترون رسیده که عملاً موفقیتهای چشمگیری در کارنامه ندارند.
با نگاهی گذرا به کارنامه مورایس میبینید که از 326 دیدار که وی بهعنوان سکاندار در تیمهای مختلف حضور داشته است میانگین آمار 48 درصدی برای پیروزیهای خود ثبت کرده است و شاید بهتر بتوان گفت که وی در سپاهان حضور یافت تا نان رفاقت و دستیاری مورینیو بودنش در چلسی را بخورد!
کارنامه کارترون نیز همانند دیگر سکاندار سپاهانیها لقمه دندانگیری ندارد و تنها 46 درصد از 562 دیدار که سکاندار تیمهای مختلف بوده را پیروز شده است.
فقدان چهرههای کاریزماتیک و توانمند در باشگاهها باعث شده تا حضور ستارهها در تیمهای رقیب بیش از پیش به چشم بازیکنان خودی بیاید. روزگاری افرادی محبوب با حضورشان در سپاهان، شخصیت و احترامی برای فوتبال ایران ایجاد کرد که حتی تیمهای بزرگ دنیا برای ایران احترام قائل بودند.
حضور مربیان، بازیکنان و کادر مدیریتی بزرگ با توانایی ایجاد انگیزه در بازیکنان، میتواند نقش ویژهای در ارتقای سطح کیفی سپاهان داشته باشد.
سپاهان از نظر منابع مالی چیزی کم از تراکتور ندارد اما یکی از بزرگترین معضلات سپاهان حضور افراد ناتوان در ساختار مدیریتی این تیم است. سپاهان نیز مانند دیگر باشگاهها مبالغ هنگفتی را صرف جذب بازیکنانی میکنند که در حد نام و آوازه خود نیستند و پس از مدتی مجبور به فسخ قرارداد با آنها میشود فراموش نکنیم اکنون بیشتر از هرچیزی سپاهان به یک ناجی بزرگ نیاز دارد.
حضور افرادی مثل محرم نویدکیا، سیدصالحی و .... که جزو خواستههای همیشگی هواداران سپاهان است چرا همیشه بیپاسخ میماند مگر همیشه مدیران سپاهان نمیگویند هواداران مالکان اصلی باشگاه هستند. افرادی که از دو ماه پیش خود را از پیش باخته میدانستند و رقابت قهرمانی را بین تراکتور و پرسپولیس میدانستند امروز حتی سهمیه لیگ نخبگان آسیا هم نداشته باشند.
سپاهان نیازمند یک تغییر رویکرد اساسی است. باید از اتلاف منابع مالی جلوگیری کرد و به جای صرف هزینههای گزاف برای بازیکنان بیکیفیت خارجی، روی پرورش استعدادهای داخلی تمرکز کرد. فراموش نکنیم مهمترین گام برای پیشرفت، پذیرش ضعف است.
تیمی که تا همین شب گذشته حداقل روی کاغذ شانس قهرمانی داشت، حالا در فاصله چند روز، هم جام حذفی را از دست داده و هم از کورس لیگبرتر جا مانده است اما شکست مقابل گلگهر در لیگ برتر و آن هم در مقابل دیدگان چند هزار هوادار جان بر کف، دهمین فصل پیاپی بدون قهرمانی برای باشگاهی که همیشه مدعی بوده، همیشه ستاره داشته و همیشه توقع قهرمانی از او میرفته را ثبت کرد.
سپاهانِ ۱۴۰۴-۱۴۰۳، مثل ورژنهای گذشتهاش، بدون شک یکی از بهترین و پرهزینهترین تیمهای فوتبال ایران بود. کافیست به فهرست بازیکنان این تیم نگاه کنیم؛ ترکیبی که شاید هر تیمی در ایران آرزوی داشتنش را داشت، اما باز هم به جام نرسید.
سپاهان یک دهه است که همهچیز دارد، جز قهرمان لیگ برتر. بازیکن دارد، امکانات دارد، سرمایه دارد، حمایت دارد، اما قهرمان نمیشود. در این ده سال، گاهی تا آستانه قهرمانی هم رفته، اما هر بار در لحظات حساس لغزیده است.
حرفهایم را کوتاه بگویم 10 سال بدون قهرمانی لیگ برتر، برای تیمی در اندازه سپاهان نه فقط یک رکورد افتضاح، بلکه یک هشدار است. هشداری که اگر شنیده نشود، ممکن است فصلهای بدون جام، ادامهدارتر از آن چیزی شود که هوادارانش تاب تحملش را داشته باشند.
تحلیل: بهنام عبدلی

در روزهایی که تیم ملی ایران با اسکوچیچ یکی از سریعترین صعودهای تاریخش به جام جهانی را تجربه میکرد، موجی از تردید، تخریب و بیاعتمادی از سوی برخی بازیکنان ملیپوش، رسانهها و حلقه مدیریتی جدید فدراسیون، او را نشانه گرفت. اسکوچیچ با شخصیت آرام نه وارد حاشیه شد و نه زبان به شکایت گشود، اما درد حذف ناعادلانهاش را در دل نگه داشت تا روزی که با عمل، نه حرف، پاسخ دهد.
اسکوچیچ با بازگشت به ایران، تیمی را تحویل گرفت که همیشه تشنه قهرمانی بود ولی به آن نمیرسید. او با دانش، آرامش و انگیزهای درونی که از حذف ناعادلانهاش نشأت میگرفت، تراکتور را ساخت، شخصیت داد و فوتبال را به تبریز برگرداند. قهرمانی تراکتور، فقط یک جام نیست؛ بیانیهای است از سوی اسکوچیچ، برای تمام آنان که روزی وی را باور نکردند.
مقایسه این وضعیت با فوتبال اصفهان، نشان از شکاف عمیقی دارد که روز به روز در حال افزایش است. به علاوه اینکه در سالهای اخیر عملاً ورودی سپاهان به سوی چهرهها و نامهای بزرگ بسته شده و سطح نیمکت سپاهان به افرادی مثل مورایس و کارترون رسیده که عملاً موفقیتهای چشمگیری در کارنامه ندارند.
با نگاهی گذرا به کارنامه مورایس میبینید که از 326 دیدار که وی بهعنوان سکاندار در تیمهای مختلف حضور داشته است میانگین آمار 48 درصدی برای پیروزیهای خود ثبت کرده است و شاید بهتر بتوان گفت که وی در سپاهان حضور یافت تا نان رفاقت و دستیاری مورینیو بودنش در چلسی را بخورد!
کارنامه کارترون نیز همانند دیگر سکاندار سپاهانیها لقمه دندانگیری ندارد و تنها 46 درصد از 562 دیدار که سکاندار تیمهای مختلف بوده را پیروز شده است.
فقدان چهرههای کاریزماتیک و توانمند در باشگاهها باعث شده تا حضور ستارهها در تیمهای رقیب بیش از پیش به چشم بازیکنان خودی بیاید. روزگاری افرادی محبوب با حضورشان در سپاهان، شخصیت و احترامی برای فوتبال ایران ایجاد کرد که حتی تیمهای بزرگ دنیا برای ایران احترام قائل بودند.
حضور مربیان، بازیکنان و کادر مدیریتی بزرگ با توانایی ایجاد انگیزه در بازیکنان، میتواند نقش ویژهای در ارتقای سطح کیفی سپاهان داشته باشد.
سپاهان از نظر منابع مالی چیزی کم از تراکتور ندارد اما یکی از بزرگترین معضلات سپاهان حضور افراد ناتوان در ساختار مدیریتی این تیم است. سپاهان نیز مانند دیگر باشگاهها مبالغ هنگفتی را صرف جذب بازیکنانی میکنند که در حد نام و آوازه خود نیستند و پس از مدتی مجبور به فسخ قرارداد با آنها میشود فراموش نکنیم اکنون بیشتر از هرچیزی سپاهان به یک ناجی بزرگ نیاز دارد.
حضور افرادی مثل محرم نویدکیا، سیدصالحی و .... که جزو خواستههای همیشگی هواداران سپاهان است چرا همیشه بیپاسخ میماند مگر همیشه مدیران سپاهان نمیگویند هواداران مالکان اصلی باشگاه هستند. افرادی که از دو ماه پیش خود را از پیش باخته میدانستند و رقابت قهرمانی را بین تراکتور و پرسپولیس میدانستند امروز حتی سهمیه لیگ نخبگان آسیا هم نداشته باشند.
سپاهان نیازمند یک تغییر رویکرد اساسی است. باید از اتلاف منابع مالی جلوگیری کرد و به جای صرف هزینههای گزاف برای بازیکنان بیکیفیت خارجی، روی پرورش استعدادهای داخلی تمرکز کرد. فراموش نکنیم مهمترین گام برای پیشرفت، پذیرش ضعف است.
تیمی که تا همین شب گذشته حداقل روی کاغذ شانس قهرمانی داشت، حالا در فاصله چند روز، هم جام حذفی را از دست داده و هم از کورس لیگبرتر جا مانده است اما شکست مقابل گلگهر در لیگ برتر و آن هم در مقابل دیدگان چند هزار هوادار جان بر کف، دهمین فصل پیاپی بدون قهرمانی برای باشگاهی که همیشه مدعی بوده، همیشه ستاره داشته و همیشه توقع قهرمانی از او میرفته را ثبت کرد.
سپاهانِ ۱۴۰۴-۱۴۰۳، مثل ورژنهای گذشتهاش، بدون شک یکی از بهترین و پرهزینهترین تیمهای فوتبال ایران بود. کافیست به فهرست بازیکنان این تیم نگاه کنیم؛ ترکیبی که شاید هر تیمی در ایران آرزوی داشتنش را داشت، اما باز هم به جام نرسید.
سپاهان یک دهه است که همهچیز دارد، جز قهرمان لیگ برتر. بازیکن دارد، امکانات دارد، سرمایه دارد، حمایت دارد، اما قهرمان نمیشود. در این ده سال، گاهی تا آستانه قهرمانی هم رفته، اما هر بار در لحظات حساس لغزیده است.
حرفهایم را کوتاه بگویم 10 سال بدون قهرمانی لیگ برتر، برای تیمی در اندازه سپاهان نه فقط یک رکورد افتضاح، بلکه یک هشدار است. هشداری که اگر شنیده نشود، ممکن است فصلهای بدون جام، ادامهدارتر از آن چیزی شود که هوادارانش تاب تحملش را داشته باشند.
تحلیل: بهنام عبدلی

آدرس کوتاه خبر: